Friday, June 5, 2009

آنجا که گریه امانم نمی دهد

رو به دوربین نگاه کرد و با همان صدای آرام و لرزان گفت:
" ادب مرد به ز دولت اوست "
سرش را پایین آورد و به کاغذی که جلوش بود نگاه کرد و خواست که متن نوشته را بخواند، اما به نظرش رسید که باید دوباره بگوید یا ده باره و صدباره و هزارباره شاید...
پس سرش را بلند کرد، نفسی کشید، آرام لبخندی زد و رو به دوربین گفت:
" ادب مرد به ز دولت اوست "

1 comment: