Tuesday, January 26, 2010

سیلویا و زمستان هشتادوچهار

هوا چنان سرد است
که سرما را حس نمی کنم
و زخم چنان گرم است
که درد را
کنارت می نشینم
دستم را گرم می کنم
وخاکستر می ریزم
بر زخمم
...................عمران صلاحی
......................... از مجموعه شعر در یک زمستان

No comments:

Post a Comment